اشتراکی (آفلاین) Unravel 2 + Fe

اشتراکی (آفلاین) Unravel 2 + Fe

اگر نسخه اول بازی Unravel را تجربه کرده باشید، می‌دانید که در این بازی یک شخصیت کاموایی قرمز رنگ را کنترل می‌کنیم و معما‌های بازی هم با توجه به همین ماهیت کاموایی شخصیت حل می‌شوند. در نسخه دوم، مجددا با این شخصیت که یارنی نام دارد همراه می‌شویم اما این وسط، یک تفاوت بزرگ هم در بازی وجود دارد؛ یارنی دیگر تنها شخصیت حاضر در بازی نیست و این بار، یک یارنی آبی رنگ هم او را همراهی می‌کند. در واقع، هسته اصلی گیم‌پلی بازی Unravel 2 بر پایه همکاری این دو شخصیت پی‌ریزی شده است و این مساله، تفاوت اصلی نسخه دوم Unravel با قسمت قبلی است. همچنین به لطف حضور دو شخصیت، بازی از حالت Co-Op هم پشتیبانی می‌کند که در آن، هر یک از بازیکنان کنترل یکی از این شخصیت‌ها را بر عهده می‌گیرد و دو بازیکن با همکاری هم مراحل را پشت سر می‌گذارند. یک بازی پلتفرمر سه بعدی با بعضی از المان‌های سبک مترویدوانیا است که موفق نمی‌شود آن طور که باید و شاید موفق شود و پتانسیل خود را شکوفا کند. با نقد و بررسی بازی Fe با گیمفا همراه باشید. اولین چیزی که در مورد بازی به چشم می‌خورد، حالت عجیب و غریب گرافیک فنی و هنری آن است که مانند چسباندن تکه‌های مختلف یک مخروط به یکدیگر است. این حالت به بازی یک حالت به خصوص می‌بخشد و موفق می‌شود به سرعت آن را از بازی‌های مشابه جدا کند. رنگ‌ها در بازی اغلب تیره هستند و در بعضی مواقع، به زرد نیز تغییر حالت می‌دهند. تم اصلی بازی که از سه رنگ سیاه و آبی و بنفش و همانطور که عنوان شد، گاهی زرد استفاده می‌کند، در نگاه اول زیبا و حیرت انگیز، اما در نگاه‌های بعدی کسل کننده و بی‌روح است. بازی به همان سرعت که جذابیتی برای خود از لحاظ تمایز گرافیکی ایجاد می‌کند، به همان سرعت نیز آن‌را از بین می‌برد و دلیل عمده‌ی اینکار، نبود تنوع بصری در بازی است. پس از این که شما کمی در بازی پیش رفتید، انگار کم کم متوجه می‌شوید که نمی‌توانید این مکان را از مکان‌های قبلی تشخیص دهید و مجبور می‌شوید دست به دامان نقشه‌ی بازی شوید. همانطور که می‌دانید، اکثر بازی‌های پلتفرمر از یک نقشه‌ی جذاب بصری برای کاوش بهره می‌برند که بازیباز اکثر اوقات تنها با تکیه بر حافظه خود، از اینطرف نقشه به آنطرفش می‌رود. این که بازیباز مجبور باشد مداوم نقشه‌ی راهنما را باز کند تا متوجه شود کجاست، نشانه‌ی خوبی برای یک بازی پلتفرمر و تا حدی مترویدوانیا نیست. به زبان دیگر، مشخصه‌ی یک بازی پلتفرمر و مترویدوانیای خوب این است که اگر شما را در به یک نقطه‌ی نامعلوم از نقشه تلپورت کنند، بتوانید مکان خود را پس از تنها چند دقیقه به وسیله‌ی ویژگی‌های بصری متمایز پیدا کنید. البته موضوع ذکر شده در این بازی وجود ندارد و به دلیل یکنواخت بودن بصری بازی در طول مراحل مختلف، بعضی اوقات به شدت گیج کننده می‌شود. و البته این یکنواخت بودن به تجربه‌ی بازی نیز صدمه می‌زند و پس از مدتی نه تنها گرافیک بازی برای شما جذاب نیست، بلکه می‌تواند باعث ایجاد سردردهایی نیز بشود. موضوع بعدی، گرافیک فنی بازی است که با آن‌که برروی یک کامپیوتر نسبتا پیشرفته اجرا می‌شد، هنوز لگ‌ها و فریم دراپ‌هایی مشاهده می‌شود که به تجربه‌ی بازی صدمه می‌زند.

امتیاز 4.00 از 1 دیدگاه
25,000 تومان30,000 تومان
تحویل محصول

نکات :

  • قبل از ثبت سفارش حتما از موجودن بودن و بروز بودن قیمت محصول اطمینان حاصل فرمایید زیرا به دلیل نوسان نرخ ارز (دلار) امکان تغییر قیمت وجود دارد.
  • آیدی پشتیبانی تلگرامی فقط XG_Support@ به شماره 09305200914 می باشد. (جهت تسریع روند سفارشات پشتیبانی فقط در تلگرام انجام می شود امکان تماس یا پیامک با شماره فوق وجود ندارد)
  • اکانت دارای گارانتی و پشتیبانی دائمی می باشد.
  • کانال تلگرامی فروشگاه XGames_ir@ می باشد.
  • ظرفیت های خریداری شده قابل فروش مجدد هستند.
  • تفاوت ظرفیت ها در بخش سوالات متداول درج شده است.
  • اکانتها کاملا قانونی و اورجینال بوده و بازی داخل اکانت با گیفت کارت دارای اسکن خریداری شده.

تحویل :

  • پس از خرید تصویر از رسید یا کد سفارشتون رو به آی دی پشتیبانی در پیام رسان تلگرام XG_Support@ ارسال کنید.
  • پس از ارسال پشتیبانی از طریق تلگرام در کوتاه ترین زمان به سفارش شما رسیدگی خواهد نمود و لطفا صبور باشید زیرا حجم پیامها و سفارشات بالاست و از ارسال پیام های اضافه خودداری کنید.
توضیحات محصول

در دورانی که بازی‌های ویدیویی معمولا با پشت سر گذاشتن کمپین‌های تبلیغاتی متنوع و انواع و اقسام هایپ‌ها روانه بازار می‌شوند، یک سری آثار هم هستند که بدون سر و صدایی خاص منتشر می‌شوند و گاهی هم در بین همین آثار، تجربه‌های بسیار ارزشمندی پیدا می‌شود. Unravel 2 که البته در فروشگاه‌ها با نام دقیق‌تر Unravel Two در دسترس قرار دارد، یکی از همین دست بازی‌ها است که الکترونیک آرتز، چند روز پیش در جریان EA Play 2018 آن را معرفی و بلافاصله هم منتشر کرد و ما هم در این مطلب، سراغ بررسی آن رفته‌ایم.

اگر نسخه اول بازی Unravel را تجربه کرده باشید، می‌دانید که در این بازی یک شخصیت کاموایی قرمز رنگ را کنترل می‌کنیم و معما‌های بازی هم با توجه به همین ماهیت کاموایی شخصیت حل می‌شوند. در نسخه دوم، مجددا با این شخصیت که یارنی نام دارد همراه می‌شویم اما این وسط، یک تفاوت بزرگ هم در بازی وجود دارد؛ یارنی دیگر تنها شخصیت حاضر در بازی نیست و این بار، یک یارنی آبی رنگ هم او را همراهی می‌کند. در واقع، هسته اصلی گیم‌پلی بازی Unravel 2 بر پایه همکاری این دو شخصیت پی‌ریزی شده است و این مساله، تفاوت اصلی نسخه دوم Unravel با قسمت قبلی است. همچنین به لطف حضور دو شخصیت، بازی از حالت Co-Op هم پشتیبانی می‌کند که در آن، هر یک از بازیکنان کنترل یکی از این شخصیت‌ها را بر عهده می‌گیرد و دو بازیکن با همکاری هم مراحل را پشت سر می‌گذارند.

طی سال‌های اخیر، بازی‌های پلتفرمر و معمایی فوق‌العاده‌ای منتشر شده‌اند؛ به عنوان یک نظر شخصی، در این سبک بازی‌ها علاقه خاصی به ساخته‌های استودیو پلی‌دد دارم و دلیل این علاقه، نه اتمسفر خاص آن بازی‌ها که گیم‌پلی جذاب‌شان است که باعث می‌شود از حل کردن هر یک از معما‌های بازی، دود از سرمان بلند شود و به خلاقیت سازندگان برای طراحی چنین معمایی آفرین بگوییم. خب وقتی از این جنبه به بازی Unravel 2 نگاه می‌کنیم، با اثری رو‌به‌رو هستیم که یک بازی پلتفرمر/معمایی خوب است ولی هرگز مرز خوب بودن را رد نمی‌کند و به تجربه فوق‌العاده‌ای تبدیل نمی‌شود.

به بیان بهتر، Unravel 2 از نظر گیم‌پلی، مشکل خاصی ندارد. البته چرا، بازی یک مشکل دارد و آن هم تمرکز بیش از اندازه‌اش به حالت Co-Op در حالی است که موفق نمی‌شود خیلی تجربه Co-Op جذابی ارائه کند. برای شرح این مشکل، باید کمی بیش‌تر به گیم‌پلی بازی بپردازیم. مکانیزم‌های بازی، کمابیش مشابه نسخه اول هستند و مثلا یارنی‌ها با استفاده از ماهیت کاموایی‌شان می‌توانند انتهای کلاف خود را به یک سری نقاط گره بزنند و از نقاطی آویزان شوند یا حتی با وصل کردن دو نقطه به یکدیگر، نوعی پل بسازند. اما این وسط، یک سری مکانیزم‌های جدید هم به واسطه همکاری دو یارنی معرفی می‌شوند و مثلا، یکی از یارنی‌ها می‌تواند کلاف را نگه دارد و یارنی دیگر، با آویزان شدن و تاب خوردن به طرفین، به نقاط غیر قابل دسترس دسترسی پیدا کند.

با این حال مشکل بازی، این است که خیلی از این پتانسیل‌های همکاری بین دو یارنی استفاده نمی‌کند. در طول مراحل بازی، با معما‌هایی اکثرا سرراست رو‌به‌رو می‌شوید که اولا، چالش خیلی خاصی پیش روی شما قرار نمی‌دهند و به همین دلیل، حل کردن آن‌ها هم حس شیرین پشت سر گذاشتن یک چالش را به‌تان القا نمی‌کند و باعث نمی‌شود که توانایی‌های پلتفرمر خودتان را تحسین کنید. از طرف دیگر، اکثر معما‌های بازی به شکلی طراحی شده‌اند که با یک یارنی هم قابل حل هستند و الزامی به همکاری دو یارنی ندارند (یارنی‌ها در بازی قابلیت ترکیب شدن با یکدیگر و تبدیل شدن به یک موجود واحد را دارند). این مساله زمانی که بازی را به‌تنهایی بازی می‌کنید، خیلی مشکل‌ساز نمی‌شود و حتی جذاب است؛ چون به هر حال یک تنوع در بازی است که مکانیزم جدیدی به بازی اضافه می‌کند. اما وقتی که با امید تجربه کردن یک بازی Co-Op و همراه با یک دوست به سراغ Unravel 2 می‌روید، بدون شک حوصله یکی از بازیکنان سر خواهد رفت؛ چرا که مثلا اگر در هر مرحله با ۱۰ معما روبه‌رو شویم، تقریبا نصف آن‌ها به‌تنهایی و با استفاده از یک یارنی هم قابل حل هستند و نیازی به همکاری دو کاراکتر ندارند.

اما از این مشکل بگذریم و به بحث قبلی‌مان برگردیم. اگر بخواهیم مقیاسی برای سنجش کیفیت بازی‌های ویدیویی داشته باشیم، طبیعتا همه‌چیز به دو حالت عالی و بد تقسیم نمی‌شود و این وسط، یک سری بازی‌ها هم هستند که نه تجربه‌ای عالی به حساب می‌آیند و نه تجربه‌ای بد. Unravel 2 دقیقا در همین قسمت قرار می‌گیرد و استودیو کلدوود، بازی‌ای ساخته که مشکل اساسی ندارد اما در عین حال، چیزی هم برای شگفت‌زده کردن مخاطبانش در چنته ندارد و چیزی به سبک پلتفرمر معمایی اضافه نمی‌کند. سازندگان در این بازی موفق شده‌اند مراحلی سرگرم‌کننده با معما‌های استاندارد خلق کنند و به همین دلیل، چند ساعتی که پای بازی می‌گذارید، خسته‌کننده نمی‌شود اما در عین حال، بازی برخلاف آثاری مثل Inside، معما یا جذابیت خاص دیگری هم ندارد که بتوان پس از تجربه بازی‌ها، مدت‌ها در مورد آن بحث و خلاقیت سازندگان را تحسین کرد. البته معیار سنجش موفقیت یک بازی، لزوما داشتن تغییرات انقلابی یا حتی معرفی یک سری المان‌های کاملا نو در سبک خودش نیست و خیلی از بازی‌ها، صرفا با بهتر کردن عناصر رایج یک سبک، تبدیل به تجربیاتی فراموش‌نشدنی شده‌اند ولی Unravel 2، حتی وقتی از این دید هم آن را بررسی کنیم، چیز جدیدی برای ارائه ندارد و اگر بخواهم خلاصه بگویم، بازی بیش‌تر شبیه به یک سری مرحله جدید برای نسخه قبلی است و اضافه شدن حالت Co-Op هم بهبود خیلی خاصی برای آن به‌حساب نمی‌آید. ولی خب با در نظر داشتن اینکه نسخه اول هم بازی خوب و با‌کیفیتی بود، می‌توان نتیجه گرفت که این مساله یک ایراد اساسی هم به حساب نمی‌آید و فقط، نباید از Unravel 2 انتظار یک بازی فوق‌العاده را داشت تا بتوان از آن لذت برد.

به عنوان نکات آخر در مورد گیم‌پلی، بد نیست به موضوعی بپردازیم که اشاره کوچکی به آن داشتیم. معمولا وقتی یک بازی پلتفرمر در کنار سکو‌بازی معما‌هایی هم به مخاطبش ارائه می‌کند، انتظار می‌رود که شاهد به چالش کشیده شدن ذهن برای حل این معما‌ها باشیم. ولی خب Unravel 2 خیلی از این حیث معما‌های خلاقانه‌ای ندارد و اکثر مواردی که در بازی وجود دارند، تقریبا به‌سادگی قابل حل هستند. حتی می‌توان گفت که معما‌های بازی، از یک اصل کلی پیروی می‌کنند و آن هم این است که شما، باید تا جایی که می‌توانید با یک شخصیت بازی را ادامه بدهید و در نقطه‌ای که حس کردید هیچ راهی برای پیشروی وجود ندارد، از کاراکتر دوم هم استفاده کنید و نهایتا با کمی تلاش جزئی، از معما‌های موجود عبور کنید. این وسط در چند قسمت شاهد طراحی معما‌ی خلاقانه هم هستیم ولی شاید این نوع پازل‌ها، نهایتا به تعداد انگشت‌تان دست برسند و در اکثر مواقع، معما‌های بازی به‌سادگی قابل حل هستند و چالش خاصی پیش روی گیمر قرار نمی‌دهند. همچنین با اینکه Unravel 2 تجربه نسبتا کوتاهی است و مراحل اصلی آن هم خیلی ارزش ندارند، اما یک سری مراحل چالشی در بازی وجود دارند که واقعا، سرگرم‌کننده هستند. انصافا، کیفیت طراحی مرحله در این مراحل سطح خوبی دارد و حتی برخلاف مراحل اصلی که صرفا انگار برای سرگرم کردن چند ساعته مخاطب طراحی شده‌اند، چالش نسبتا بالایی هم پیش روی شما می‌گذارند. پس اگر به دنبال مراحل سخت‌تری در Unravel 2 هستید، حتما مراحل چالشی آن را تجربه کنید که کم‌تعداد هم نیستند.

معمولا بررسی بازی‌ها را با پرداخت به داستان آن‌ها آغاز می‌کنیم اما دلیل اینکه تا به اینجا داستان را در این مطلب به کل کنار گذاشته‌ایم، این است که Unravel 2 از آن دست بازی‌هایی است که نیازی به داستان ندارند. درست است که سازندگان سعی می‌کنند با به تصویر کشیدن ارتباطاتی هرچند جزئی بین دو شخصیت و همچنین نشان دادن داستان فرار دو نوجوان از دست آدم‌ها در پس‌زمینه، داستانی هم در بازی خودشان روایت کنند، اما باور کنید نه بودن این داستان کمکی به بازی می‌کند و نه نبود آن می‌توانست ضربه‌ای به بازی بزند؛ چرا که در Unravel 2، همه‌چیز در مورد پریدن از روی سکو‌ها، فرار از تله‌ها و حل کردن یک سری معما است و سازندگان هم به‌خوبی تمرکز اصلی‌شان را روی این موارد گذاشته‌اند و اثری سرگرم‌کننده از این حیث تقدیم مخاطب‌شان می‌کنند و داستانی هم که در پس‌زمینه بازی روایت می‌شود، یک نوع عنصر جانبی است که بود و نبودش خیلی فرقی به حال بازی نمی‌کند.
اگر از جمله افرادی باشید که نسخه اول Unravel را تجربه کرده‌اند، به احتمال زیاد با من هم‌عقیده هستید که بازی، اتمسفر خیلی خوبی داشت و کلدوود، از حیث طراحی و موسیقی، تجربه خیلی خوبی را در اختیار مخاطبان بازی قرار داده بود. خب اگر از فضای بازی اول لذت برده‌اید، خبر خوبی برای‌تان دارم و آن هم اینکه در نسخه دوم، این اتمسفر حتی به مراتب بهتر هم شده است. زمانی که در اولین مراحل بازی هستیم و ماجراجویی‌های دو شخصیت بازی را در محیطی سرسبز دنبال می‌کنیم، تنها کاری که از ما برمی‌آید تحسین کیفیت بالای طراحی‌ها و همچنین موسیقی واقعا گوش‌نواز بازی است. بازی مخصوصا از حیث موسیقی واقعا عالی است و ساندترک‌های آن به‌حدی زیبا هستند که می‌توان حتی پس از تمام کردن Unravel 2 هم آن‌ها را به عنوان یک آلبوم موسیقی مجزا گوش داد. این کیفیت بالای فضاسازی، در ادامه هم حفظ می‌شود و مخصوصا طراحی متنوع مراحل بازی که در ادامه در محیط‌هایی چون یک کارخانه خطرناک هم جریان دارند، مزید بر علت می‌شود تا جو بازی تا پایان آن جذاب باقی بماند و هرگز حس تکراری شدن پیدا نکند. Unravel 2 همچنین از بعد فنی هم شرایط خیلی خوبی دارد. درست است که اجرای روان یک بازی مثل Unravel 2 که خیلی افکت‌های گرافیکی سنگینی ندارد یک امتیاز مثبت نیست ولی باز هم دلیل نمی‌شود که اشاره‌ای به آن نکنیم. مخصوصا یک چیز در مورد Unravel 2 عالی است و آن هم طبیعی بودن فیزیکی بازی است. معما‌های Unravel 2 معمولا وابسته به فیزیک هستند و خوشبختانه بازی از این نظر به شکلی است که همه‌چیز، طبق محاسبات بازیکن پیش می‌رود و شاهد صحنه‌های اعصاب‌خردکنی نیستیم که به دلیل عجیب و غریب بودن فیزیک بازی، نتوانیم معما‌ها را به شکلی که در نظر داریم حل کنیم. در مجموع، Unravel 2 به‌نوعی کیفیتی در حد نسخه اول دارد و این، اصلا بد نیست. استودیو کلدوود کاری را که در نسخه اول آغاز کرده بود، به‌خوبی در این نسخه هم ادامه داده است و هنوز هم پشت سر گذاشتن مراحل بازی با شخصیت‌های بامزه لذت‌بخش است. درست است که شاید Unravel 2 به عنوان یک بازی Co-Op چیز جدید و جذابی برای عرضه نداشته باشد و عملا باعث سر رفتن حوصله یکی از بازیکنان شود، ولی به عنوان یک تجربه پازل پلتفرمر که فقط ۲۰ دلار قیمت دارد، بازی ارزشمندی است. Unravel 2 هرگز در سطح یک شاهکار فراموش‌نشدنی در ژانر خودش ظاهر نمی‌شود اما در عین حال بازی‌ای است که پس از تمام کردن مراحل اصلی آن، آنقدر حس رضایت در شما وجود خواهد داشت که سراغ مراحل چالش بروید و تا مدتی، سرگرم پشت سر گذاشتن آن‌ها و به چالش کشیدن توانایی‌های خودتان شوید. پس اگر طرفدار بازی‌های پلتفرمر معمایی هستید، این روز‌ها Unravel 2 فرصت خوبی است تا برای مدتی وارد ماجراجویی در یک دنیای زیبا و با شخصیت‌های کاموایی دوست‌داشتنی شوید.

Fe یک بازی پلتفرمر سه بعدی با بعضی از المان‌های سبک مترویدوانیا است که موفق نمی‌شود آن طور که باید و شاید موفق شود و پتانسیل خود را شکوفا کند. با نقد و بررسی بازی Fe با گیمفا همراه باشید.

اولین چیزی که در مورد بازی به چشم می‌خورد، حالت عجیب و غریب گرافیک فنی و هنری آن است که مانند چسباندن تکه‌های مختلف یک مخروط به یکدیگر است. این حالت به بازی یک حالت به خصوص می‌بخشد و موفق می‌شود به سرعت آن را از بازی‌های مشابه جدا کند. رنگ‌ها در بازی اغلب تیره هستند و در بعضی مواقع، به زرد نیز تغییر حالت می‌دهند. تم اصلی بازی که از سه رنگ سیاه و آبی و بنفش و همانطور که عنوان شد، گاهی زرد استفاده می‌کند، در نگاه اول زیبا و حیرت انگیز، اما در نگاه‌های بعدی کسل کننده و بی‌روح است. بازی به همان سرعت که جذابیتی برای خود از لحاظ تمایز گرافیکی ایجاد می‌کند، به همان سرعت نیز آن‌را از بین می‌برد و دلیل عمده‌ی اینکار، نبود تنوع بصری در بازی است. پس از این که شما کمی در بازی پیش رفتید، انگار کم کم متوجه می‌شوید که نمی‌توانید این مکان را از مکان‌های قبلی تشخیص دهید و مجبور می‌شوید دست به دامان نقشه‌ی بازی شوید. همانطور که می‌دانید، اکثر بازی‌های پلتفرمر از یک نقشه‌ی جذاب بصری برای کاوش بهره می‌برند که بازیباز اکثر اوقات تنها با تکیه بر حافظه خود، از اینطرف نقشه به آنطرفش می‌رود. این که بازیباز مجبور باشد مداوم نقشه‌ی راهنما را باز کند تا متوجه شود کجاست، نشانه‌ی خوبی برای یک بازی پلتفرمر و تا حدی مترویدوانیا نیست. به زبان دیگر، مشخصه‌ی یک بازی پلتفرمر و مترویدوانیای خوب این است که اگر شما را در به یک نقطه‌ی نامعلوم از نقشه تلپورت کنند، بتوانید مکان خود را پس از تنها چند دقیقه به وسیله‌ی ویژگی‌های بصری متمایز پیدا کنید. البته موضوع ذکر شده در این بازی وجود ندارد و به دلیل یکنواخت بودن بصری بازی در طول مراحل مختلف، بعضی اوقات به شدت گیج کننده می‌شود. و البته این یکنواخت بودن به تجربه‌ی بازی نیز صدمه می‌زند و پس از مدتی نه تنها گرافیک بازی برای شما جذاب نیست، بلکه می‌تواند باعث ایجاد سردردهایی نیز بشود. موضوع بعدی، گرافیک فنی بازی است که با آن‌که برروی یک کامپیوتر نسبتا پیشرفته اجرا می‌شد، هنوز لگ‌ها و فریم دراپ‌هایی مشاهده می‌شود که به تجربه‌ی بازی صدمه می‌زند.

داستان بازی در مورد یک موجود کوجک روباه-مانند به نام فه است که شما به عنوان آن بازی می‌کنید. خانه‌ی فه، که جنگلی است که در آن زندگی می‌کند، توسط موجوداتی به نام ساکت‌ها مورد تهاجم قرار می‌گیرد و کار اصلی شما در طول بازی این است که سعی کنید جنگل را از دست این موجودات نجات دهید. این موجودات، هر حیوانی که دم دستشان بیاید را زندانی می‌کنند و در طول بازی شاهد زندانی شدن تعدادی از دوستان نزدیک فه نیز هستیم. در کل، داستان با اینکه خوب است، اما موفق نمی‌شود که آن بار مورد نیاز و ضربه‌ی احساسی که لازم است را به مخاطب برساند. البته این موضوع ابدا به معنی بد بودن داستان نیست، داستان لحظات خود را نیز دارد، اما در کل، از سطح یک داستان معمولی فراتر نمی‌رود و به شاهکار نمی‌رسد. گیم پلی بازی نیز عمدتا از صحبت کردن شما با حیوانات مختلف نشئت می‌گیرد. هر حیوان، تن صدای مخصوص به خود را دارد و شما باید با آن صدا، سعی کنید با حیوانات مختلف ارتباط برقرار کنید و به کمک آن‌ها، موانع را از سر راه خود بردارید. با پیشروی در داستان، شما صداهای جدیدی یاد خواهید گرفت که به شما برای پیشروی در نقشه یا کشف قسمتی جدید از نقشه که قبلا میسر نبود، کمک خواهد کرد. از جمله چیزهایی که در بازی یاد خواهید گرفت، قدرت گلاید کردن یا همان پرواز همراه با سقوط است. در یکی از بهترین قسمت‌های بازی، شما باید از بدن یک موجود عظیم‌الجثه بالا بروید که حسی مانند شدو اف کلوسوس به شما می‌دهد و البته بسیار لذت بخش است. این موجود مانند یک گوزن عظیم است که در جای جای بدنش درخت روییده است.

از طرفی، در گیم‌پلی نکاتی منفی نیز وجود دارد که به سادگی نمی‌توان آن‌ها را نادیده گرفت.یکی از نکاتی که سریعا در ابتدای بازی به چشم می‌خورد و تا پایان بازی نیز همراه شما می‌ماند، کنترل بد بازی است. همانطور که پیشتر عنوان شد، یکی از نکات خوب و البته اصلی بازی‌های پلتفرمر، کنترل خوب آن‌هاست که باعث می‌شود یک نبرد شدید میان شما و بازی شکل بگیرد که در نهایت پیروز بیرون آمدن از این مبارزه بسیار لذت بخش خواهد شد. اما تمام این لذت مربوط به کنترل‌های بسیار دقیقی است که گاهی کسر ثانیه تعلل در فشردن یا رها کردن یک دکمه، باعث سقوط شما به دره‌ی مرگ می‌شود. اما همه‌ی این نکات در این بازی، به دلایلی نامعلوم به گوشه‌ای انداخته شده‌اند. شمارش تعداد بارهایی که به دلیل کنترل بد، از درخت‌ها سقوط کرده‌ام و مجبور شده‌ام دوباره مقدار زیادی راه را طی کنم، از دستم در رفته است. بازی یک حالت مخفی‌کاری نیز دارد. در کل طول بازی، کاراکتر شما نمی‌تواند بجنگد و به همین دلیل، هر بار هنگام مواجهه با دشمنان، باید با حالت استلث از دور آن‌ها عبور کنید و کاری کنید که نباید متوجه شما بشوند. اما به دلیل کنترل بد، گاهی اوقات به جای اینکه درون بوته توفق کنید، بیرون از آن خواهید ایستاد و این به معنی مرگ سریع شما به دست ساکت‌هاست. این دو مثال کوچک، به علاوه‌ی مثال‌های کثیر دیگر، خبر از کیفیت بد کنترل بازی می‌دهند. چرا یک بازی که نام پلتفرمر، آن هم سه بعدی که درد بعدی است، به دوش می‌کشد، باید از این گونه مکانیک‌های ضعیف رنج ببرد؟

در بازی کریستال‌هایی نیز وجود دارند که شما به نوعی برای پاورآپ کردن خود به آن‌ها نیاز دارید. در ابتدا نمی‌توانید همه‌ی این کریستال‌ها را جمع کنید زیرا موانع به ظاهر غیرقابل عبوری در سر راه شما قرار دارند. پس از پیشرفت در بازی و به دست آوردن قدرت‌های جدید، می‌توانید دوباره به این مناطق برگردید و کریستال‌ها را به دست آورید. در کل، این بخش با آنکه بخش کوچی از بازی را تشکیل می‌دهد، اما به خوبی توانسته کار خود را کامل کند و در گاهی اوقات لذت بخش نیز می‌شود.

مورد بعدی، پلتفرمر سه بعدی است. اولین بار که تگ پلتفرمر سه بعدی را کنار اسم این بازی دیدم، بی اختیار خوشحال شدم. هر چه نباشد، همین اخیرا یکی از بازی‌های خوب و یکی از بازی‌های عالی که تجربه کرده بودم، هر دو پلتفرمر سه بعدی بودند. یکی از آن‌ها عنوان کلاهی در زمان، و دیگری هاب بود که هر دو بازی به نوبه خود بازی‌های موفقی شدند. اکنون که به این بازی رسیده بودم، کنجکاو بودم ببینم چگونه می‌خواهد از این نکته به نفع خودش استفاده کند. خب جای تعجبی نیست، که بازی مانند بسیاری از موارد قبلی، در این مورد هم شکست می‌خورد یا حداقل آن‌را به کمال نمی‌رساند. غیر از بالا رفتن از درخت، که با چند بار فشردن دکمه‌ی پرش انجام می‌شود، دیگر نکته‌ی لذت بخشی در مورد پلتفرمر سه بعدی وجود ندارد. سطح‌ها نامناسب هستند و این نکته که کنترل بازی نیز بد است، کمک چندانی به این موضوع نکرده است. البته بازیسازان سعی کرده‌اند با اضافه کردن تعدادی جزییات ریز، مانند خیس شدن سطح‌های شیبدار هنگام باران و عدم توانایی بازیباز در بالا رفتن از آن‌ها، به واقعی شدن بازی کمک کنند که خب متاسفانه در این برهه اهمیتی ندارد. بهتر بود تمرکز اولیه بازیسازان برروی کیفیت کنترل ها و هر چه جذاب‌تر کردن پلتفرمر بود که خب به دلایلی، تصمیم گرفته اند به جای این کار به لیز کردن سطح شیبدار بپردازند.

مورد بعدی، که خوشبختانه مانند شعله‌ای در میان تاریکی می‌درخشد، موزیک بازی است. بازی هیچگونه دیالوگی ندارد و تمامی داستان از طریق استنتاج خودتان به شما عرضه می‌شود. و البته، قبلا عنوان شد شما باید با صدا با محیط اطراف ارتباط برقرار کنید. موزیک بازی به واقع عالی کار شده است و صداگذاری آن نیز به همچنین. وقتی با یک مارمولک کوچک دوست می‌شوید، صدای بامزه‌ای از خود در‌می‌آورد که گاهی حتی شنیدن آن خنده‌دار است. در موقعیت‌هایی نیز که باید مخفیانه‌ عمل کنید، موزیک با حالت پرتنش، حس اضطراب را به خوبی به شما منتقل می‌کند. در هنگام بالا رفتن از گوزن غول‌پیکر، حین ایستادن بر روی درخت و نگاه کردن به سرزمین روبرویتان، موسیقی زیباست. بازی از حیث موسیقی نمره‌ی کامل را می‌گیرد.

قدرت صدا کردن حیوانات و دوست شدن با آن‌ها، با این‌که در نگاه اول، ایده‌ی جذابی به نظر می‌رسد، اما به دلیل پرداخت نادرست موفق نشده است به تمام پتانسیل خود دست پیدا کند. بعد از مدتی حتی صدا کردن حیوانات نیز اعصاب خردکن می‌شود و به دلیل کنترل بد، گیم‌پلی مشکل‌دار و پلتفرمر نسبتا فاجعه، شما دیگر حتی رقبتی به این‌کار نخواهید داشت.

سخن آخر:

با اینکه این بازی پتانسیل آن را داشت تا به یک موفقیت تبدیل شود، و با استفاده از ایده‌ای نو نامی برای خود در میان بازی‌های مستقل دست و پا کند، اما به واسطه‌ی گیم‌پلی متوسط، پلتفرمر سه بعدی بدتر و چندین و چند ایراد دیگر، در این راه شکست می‌خورد. بازی لحظات خود را دارد، داستان بازی نسبتا خوب کار شده است و موزیک به واقع عالی است. ایده‌ی صدا کردن حیوانات و دوست شدن با آن‌ها هر کدام به وسیله‌ی تن صدای مخصوص به خودشان، در نگاه اول عالی است و جذابیت آن تا حدی تا انتهای بازی همراه شما می‌ماند. در کل، این بازی فقط به آن دسته از دوستان عزیز و کاربران گرامی توصیه می‌شود که آماده‌اند خوب و بد بازی را با هم به آغوش بکشند.

 

منبع

1 دیدگاه برای اشتراکی (آفلاین) Unravel 2 + Fe

  1. mvergil09

    عالیه خیلی سرگرم کننده هس

دیدگاه خود را بنویسید ایمیل شما محفوظ می ماند و منتشر نخواهد شد
دیدگاه خود را بنویسید